اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

۱ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ب.ظ

راه افتادند سمت کربلای شما -پیاده- ..

..

 

اینجا یکی تشخیص انواع تومورها و بدخیمی ها را حفظ می کند .. یکی انواع باکتری های باسیل گرم منفی ..

یکی نشسته این گوشه از دست دل ریش ریش شده اش توی سرخودش می زند و در به در دنبال برگرداندن تکه تکه هاش است که هر کدام یکجایی گیر کرده اند و بعضی اما کنده نمی شوند که نمی شوند ..

و خیلی ها این وسط راه افتاده اند سمت شما - پیاده- ..

شاید از همین توبه شکستن* های بی اندازه ست که نگاه خاصتان را نداریم .. شاید هم راست بگویند و تا بحال "واقعا"نخواسته ام که نشده .. نخواسته ام که آنجا نیستم .. که پیاده نشده ام و راه نیفتاده ام سمت شما .. که اینجا نشسته ام وسط جزوه های پهن شده ی توی اتاق خوابگاه و خسته ی خسته ی خسته .. ازین همه مجبور بودن ها و این همه محروم بودن ها و این همه دلتنگی ها ، نهایت کاری که میکنم این است که تلویزیون را روشن کنم و به پیاده های سمت کربلای شما زل بزنم .. و زل بزنم و حس بدبختی کنم که اینجا نشسته ام .. و راه نیفتاده ام سمت شما - پیاده- ..

ز بس شکسته توبه را دلم میان موج ها ..

شکسته قایق دعا، نمی برد به ساحلم .. .. ..

نمی برد

نمی برد

نمی برد

نمی برد به ساحلم ..

عین. کاف.