اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۰۸ ب.ظ

یکی از فان تزی هام : )


یکی از فانتزی هام* این است ک یک شب کشیک خسته استاجری توی محوطه بیمارستان دست ب سینه نشسته باشم و مثل همان شب با "ف" یک موسیقی لایتی گذاشته ام و ب دووور نگاه میکنم.. با صدای ویبره از جیب روپوشم گوشی را بیرون بیاورم ک تو باشی .. ک بگویم : کاش اینجا بودی واقعا .. ک بگویی: اینجام واقعا.. بعد چند لحظه دستی از پشت روی شانه ام باشد .. بعد از جا بپرم و ..

خانه ی من و "ف" همین دو کوچه بالاتر است.. زنگ میزنم ک چای و بذار مهمون ویژه دارم .. فقط میدویم ک وسایل را از رختکن برداریم همینطوری با روپوش از بیمارستان بیرون می زنیم .. صدای نگهبان از پشت سر می آید ک داد میکشد: خانوم! با روپوش کجا میرین؟! و من مثل همیشه توی دلم داد بزنم ب شما چ واقعا؟!! ..

و هی تا صبح بگویم مگه مرام تو واقعن!!

و آنشب جز عمرم حساب نشود ..


*بعد از فانتزی اولم ک میخاهم یکروز صبح بیدار شوم.. مادر روی سرم باشد ک : کتاب زیست هاتو برات آوردن.. آنوقت یکی از گره های زندگی من باز شود ک فقط اینها کجا بودند تا حالا .. آنهم دقیقا وقتی بشدت لازمشان دارم برای کلاس هام و صرفه جویی چند برابر وقتم میشود اگر باشند .. .. ک نیستند .. .. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۰۴
عین. کاف.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

دیدگاه شما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی