اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۲۹ ق.ظ

ترمی که گذشت ..

از همه برای من پررنگ تر از سفر چند روزه ی قم و جمکران- با تمام اتفاقات دوست داشتنی و نداشتنی اش- حاصلی بود که شاید قبلاً هم به آن فکر کرده بودم اما نفهمیده بودم که چقدررر مهم بوده .. همان که " از دور / از بالا به این "خودم" نگاه کنم و نه اینکه فقط نگاه کرده باشم برای ثبت صحنه ها و خاطره ها و عکس گرفتن از آنها که هیچ تکرار شاید نشوند دیگر .. که این بیشتر از همه از این جهت مهم هست که آدم به خودش هشیار میشود .. یعنی عین حرفی که دکتر"ه" سعی می کرد به ما بفهماند این بود که ریشه ی همه ی مشکلاتتان همین است که به حال و احوال خودتان آگاه نیستید یعنی که هیچ حواستان نیست در لحظه چه حسی دارید که به تبع آن چه می کنید و چه حرفیهایی از دهن بیرون می پرانید و چه فکرها می کنید و القصه ..
این "از دووور/ از بالا " چیز عجیبی هست واقعاً ..
عین. کاف.
چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۳۸ ب.ظ

در آستانه بیست سالگی ..


نه اینکه یادم نباشد ، نه اینکه ندانم همین روزهاست که یکسال بزرگتر شوم ..
اما امروز که "در آستانه ی بیست سالگی" صدایم کردی انگار ..
انگار که از خواب پریده باشم ..
شاید حواسم به "بیست" اش نبود که هیچ حس خاصی نداشتم این روزها .. شاید .. نمی دانم اما ..

این "بیست" با این خلاصگی و  تراشیدگی و رند بودنش مثل یک پتک انگار توی سرم خورد ..
یک آن دلم هری ریخت پایین ..
نه از ترس پیر شدن .. نه از ترس مردن .. نه از ترس زود بزرگ شدن ..

شاید هم .. از ترس همه ی اینها .. و از  ترس دیر شدن ..
عین. کاف.