اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ب.ظ

همیشه در سفرم..

-اتوبوس نوشت-
کیسه روبرویی پر شده از پوست خوردنی ها ..
بغل دستی ام پیرزنی ست ک سر در گریبان خودش کرده و با نگاه زیرچشمی گهکاه ب دیگران تا خود همین الان درحال تخمه خوردن بوده.. آنطرف یکی از هم دانشگاهی های عزیز با یکی دیگری ک نمیشناسم جیک تو جیکی هستند ک هر طرف سر بچرخانم بار چشمم می افتد بهشان و هی نمیخواهم ..
دارم میرسم..
بعد از رفتن همه..
بعد از سه روز شلوغِ شلوغ..
یک روز باید بنویسم همه ی اینها را..
آری!
یک روزی..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۲۴
عین. کاف.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

دیدگاه شما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی