اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۵۴ ق.ظ

باشه بعدن

خییییییلی وقت است ک دیگران مرا یاد خودم می اندازند. توی یک برهه ای گیر کرده ام ک منتظرم انگار.. منتظر اینکه یک ماجرایی ب سرانجام برسد تا من هم ب ادامه ی زندگی برسم.. ب هر چیزی بیرون ازین ماجرا ناخودآگاه گفته ام: باشد برای بعد.. یک بعد ِ نامعلوم.. ترسم ازین است ک سرانجامی در کار نباشد و این pause زندگی ام همیشگی شود..
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۰
عین. کاف.

نظرات  (۲)

اگر بفهمی که سرانجامی ندارد چیزی بهتر از pause پیش رو خواهی داشت ؟
نویسنده:
آخه هیچوقت اینو نمیفهمی مگه خدا باشی.. 
و چون نمی فهمی لحظه ب لحظه ت بیم و امیده.. 
ی نوسان پردامنه ک ثانیه هایی داره ک از اوج گرگرفتن شعله امیدت با سر میکوبی قعر ی دره ی دهشتناک ناامیدی و ترس.. و برعکس ..
خلاصه ک بدنوسانیه .. وقتی خدا نیستم.
«هیچ وقت» نمی فهمی ؟!
نویسنده:
نمی دونم..

دیدگاه شما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی