روزی که همه چی ته آرمان و آرزو و خفن خواهد شد ..
الان تو رویاهام خیلی چیزاست ..
خیلی چیزا که همّه ی همّه شو هم با هم میخوام ..
اصلن اصلنشم نمیخوام به ضعف ها و تپه ها و دره های پیش پام فک کنم
حتی به سر به هوایی و بی حواسی و تنبلی تنیده شده به تار و پود شخصیتی ..
که بیشتر دلم میخواد الان به حرفات گوش کنم و به راه حل هات فکر کنم ..
و یکی از چیزایی که هر روز فراموش کنم این باشه که نتونستنی در کاره .. نشدنی در کاره ..
ناامید شدنی در کاره ..
میدونم هم که هر روز بجای پیش بردن یکی ازین آرزوها فقط دارم بهشون فکر می کنم ..
یعنی از همین فکر بهشون و اینکه چطوری میشه که بشه و بتونم کیف می کنم ..
هر روز آخرشونو تصور می کنم و هی بی هوا لبخند می زنم ..
یعنی انقدر ذوق دارم که نمی دونم از کجا باید شروع کنم ..
درست میشه .. بالاخره شروع کنم .. بالاخره تو واقعیت می رسم به ته تک تکشونو
به همّه نشون میدم که من وقتی بخوام میتونم خیلی خفن باشم ..
عاشق این حرفای خوب تکراری میشم وقتایی که فقط همین حرفای خوب تکراری اند
که باعث میشن بی خیال فکر کردن به این بشم که کاشّ نبودم کلاً
و من یه آدم خیلی خفنم که قراره کلی کار خفن انجام بدم ..
این وب رو هم باید جراحی کرد .. یه روزی اینجا رو هم خیلی خفن خواهم کرد ..
یه روزی همّه چیز خیلی خیلی خوب و خفن خواهد شد .. همـه چـــیــــــــــــــ ..