اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۶ ب.ظ

کلبه احزان شود روزی.. ؟

گاهی انقدر به تربیت بچه ها فکر میکنم که فکرم درد می گیرد..
و انقدر دلم هوای بچه بودنم را می کند که نفسم تنگ می شود..
زل زدن ب عکس های کودکی و چهره های معصوم و شیرینی ک هنوز هیچ نفهمیده اند چقدر دنیای آدم بزرگ ها می تواند دردناک و دوست نداشننی باشد آنهم اگر فقط بزرگ بشوی ک شده باشی ..
و خیلی وقت ها از ینکه تنبیه بد بودن هام بخاهد تجربه کردن روزهای پرغصه ی مادری باشد.. تنم می لرزد..
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۶
عین. کاف.

نظرات  (۱)

۲۵ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۱ هم اتاقی سابق ارادتمند همیشگی
من مطمئنم که تو مادر خوبی میشی.مطمئن....مطمئن.....مطمئن........
نویسنده:

لبخند

اصن یجوری مطمئن گفتی دلم قرص شد : )

دیدگاه شما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی