اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۴۰ ب.ظ

لطیف ..

گفتید خیلی به فکر مهندسی از صفر تا 100 برنامه هایتان نباشید .. مهندسی داشتن خوب است اما فرصت حالا را از دست ندهید .. هر کار خوبی که می توانید انجام دهید .. اگر شد زیارت عاشورا برگزار کنید .. آدم ها با هم فزق می کنند.. یکی با خود نماز خواندن مسئله دارد.. آن را باید حل کند.. شما که ندارید بروید یاد بگیرید چطور یک نماز خوب بخوانید؟ ..جمع شوید .. مطالعه کنید .. مناجات های چمران را بدهید تازه واردها ..خودتان صحیفه سجادیه هم بخوانید.. صحیفه ی امام بخوانید مخصوصاً جلد21 .. کار عملی کنید نه فقط ذهنی .. اردوهای جهادی نیمروزه خودتان بروید .. همین سالمندان همین آسایشگاه معلولین .. بروید یک نصف روز تر و خشکشان کنید.. تا چشمه های اشکتان جاری شود و قلبتان رقیق .. باهاشان حرف بزنید .. کارهای سخت کنید .. کوه بروید .. مباحثه های سیاسی و فرهنگی کنید .. برنامه های قرآنی برای خودتان بگذارید.. مثلاً هفته ای یک جزء را همه بخوانند.. درباره اش باهم حرف بزنید .. این یکی برای من جذاب بود. آن یکی مرا گرفت .. اینیکی مرا ترساند .. این یکی خیلی به دلم نشست .. و باز هم آدم ها با هم فرق می کنند.. یکی با مطالعه تشکیلاتی رشد می کند .. یکی برای خودش با دعا و عبادت و مطالعه ..
اعتراف است که سختم بود بنویسم از سر خودخواهی .. اما خواندنش برای کسی اگر قرار است حرفی داشته باشد چه خوب که من هم این وسط دخیل بوده ام وگرنه کم نیست از این متن ها که خوانده اند و خوانده ایم و رفتیم سر خانه ی اول انگار که چیزی نخوانده ایم و نشنیده ایم .. شاید برای من انگار که تازگی داشت با اینکه خیلی هایشان را انجام داده ایم و می دهیم و توی برنامه بوده اند .. اما این شنید از شما انقدر مستقیم انگار که با خود خود من حرف می زنید چیز دیگری بود ..
آخرش هم در جواب گلایه های ما گفتید:
اینها دیگر مشکل سیستمی ست .. بروید برای یک رئیس جمهور خوب تبلیغ کنید تا از این نابسامانی درآییم ..
با همه ی چیزهایی هم که برای روشن شدن ما گفتید باز هم ما گیج تر شدیم که "خوب" .. اگر هست ..
پس این همه سکوت و لفافه و شفاف نبودنش برای چیست؟ !!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۶
عین. کاف.

نظرات  (۱)

وااااااااااااای وقتی فاطمه تعریف کرد اشک تو چشام جمع شد قرار شده انقالی مدرسمو بگیرم بیام اونجا:(
خوش به حالتون.....
نویسنده:

       حالا نه که تو دانشگاه ما  هر روز ازین خبراست ..

ببین اوضاع چیه که 20 دقیقه واسه ما حکم طلارو پیدا میکنه!

دیدگاه شما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی