اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ۰۸:۵۰ ب.ظ

اندکی هم همین را میفهمند ..



با اینکه زیر بار این امتحان فیزیولوژی و ژنتیک کمرم درحال شکستن است، اما انقدر که فکرم را مشغول کرده نمیتوانم ننویسم .. و بی ملاحظه می نویسم .. این اواخر بیشتر  از همیشه با چیزهایی که میبینم به این فکر میکنم که چرا انقدر شخصت پسرها بطور غالب -اگر خیلی بخواهم محترمانه عرض کنم- بی بخار و پرت اند .. معدودی هم که "فکر" و دغدغه و انگیزه دارند دو دسته اند .. یا بدجوری گم شده اند و آشفته اند و نمیدانند چه کنند .. یا خود را درگیر کارهایی می کنند که به خیال خودشان خیلی والا و ارزشمند است و البته شاید هم که باشد اما .. این کارهای اساسی و ریشه ای و  پایه ای را که روی زمین مانده اگر شماها به دوش نکشید من باید به دوش بکشم؟!!!!!!!! مفهوم "غیرت" و "مردانگی" و این همه چیزها را نمی دانم چرا نمی بینم؟ شاید فقط من نمی بینم .. حتما من نمی بینم ، حتما یک جاهایی هستند بالاخره .. اگر نبودند که تا الان باید جمع میکردیم می مردیم همگی با هم!

گاهی خودم را برای این تعلل ها و به کوچه ی علی چپ زدن ها اینطور توجیه میکنم که روند بزرگ شدنشان طولانی تر از ماست چون اگر اینطور هم نباشد پدید آمدن این همه شخصیت بزرگ توی تاریخ که اغلب از آقایان هستند واقعا قانع کننده نیست ..



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۹
عین. کاف.

نظرات  (۷)

پزشکی میخونید خانوم دکتر؟؟؟؟؟؟؟؟

......
در مورد پست هم...راستش چون پسرم...نظری نمیدم چون می ترسم برداشت اشتباه بشه!
نویسنده:
پزشکی خواندن من انقدر تعجب داشت؟!
در مورد پست هم .. بگذریم ..
ئم، جالب بود اما این بدبینی ریشه‌دار رو تو این کلمات درک می‌کنین لابد ّ؟
نویسنده:
بدبینی ریشه دارر؟
 نقطه ی روشنی اگر توی این ماجرا می دیدم حاضر بودم تمام ذهنیتم را پاک کنم!
نمی‌خواین/نمی‌خواستین که ببینین ! نه؟
نویسنده:
اگر معرفی میکردید شاید واضح تر میتونستم توضیح دهم.
ولی گفتم که .. حتما یک جایی هستندکه من نمی بینم ،
یعنی .. انشاالله که همینطور است!
اصلا قبول ندارم اگه کسی بخواد این پستت رو به حساب بدبینی بذاره
واقعا به طور غالب بی بخار و پرتند یعنی دوزاریشون خیلی دیر می افته... خیلی...
اتفاقا یه سریاشونم فکر میکنن یه چیزایی میدونن که توهمی بیش نیست... این اعتراف خودشونه پس از اینکه دوزاریشون افتاد و از کوچه علی چپ به بزرگراه راه پیدا کرده اند.
واسه دو خط آخر باید بگم که اون کار، کار خانوماس!! خودتو واسه توجیهش اذیت نکن!
"پشت هر مرد موفق یه خانومه موفقه!"
در ضمن: با دسته بندیت موافقم. منتهاش باید بگم اونایی که میگی نیستنو فکر کنم شما ندیدی. هستن. زیاد نیستن ولی اونقدرام کم نیستن که دیده نشن!
باقی حرف های خوبت به کنار ...
جدن پای این یکی بلند بلند خندیدم .. 

نویسنده:

: )

شاید هم خنده داره واقعاً ..

ولی هر روز بیشتر از دیروز بهم ثابت میشه این قضیه ..

از حیث نوع حرصی که توی کلامت بود خنده م گرفت بیشتر .
خوشمزه مینویسی خب :)
و البته تایید میشود ! :))
نویسنده:
: ))

دیدگاه شما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی