اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

يكشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۰، ۰۸:۲۵ ب.ظ

..

 

انگار کن که این روزها نبوده اند هیچـــــــــــ

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۰۹
عین. کاف.

نظرات  (۳)

تاکجای قصه هاباید زدلتنگی نوشت؟ تابه کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت؟تابه کی باضربه های دردباید رام شد؟یافقط باگریه های بی قرار آرام شد؟بهر دیدارمحبت تابه کی درانتظار؟خسته ام اززندگی باغصه های بی شمار
برای تا ابد ماندن باید رفت گاهی به قلب کسی گاهی از قلب کسی...!!!
فکر کن که من نبوده ام....هیچ!
نویسنده:
?

دیدگاه شما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی